پيام دوستان
+
از دوستي پرسيدم چقدر به تو نزديکم گفت حبل الوريدي.. تنها يک کلمه گفت ومرا سالها نگه داشت در بند عشق.
شاخه ي عشق
ديروز 11:8 عصر
+
چشم مست يار من ميخانه مي ريزد بهم
محفل مستانه را رندانه مي ريزد بهم
دل پريشان ميکند امواج گيسوي نگار
تا که موي آن پري بر شانه مي ريزد بهم
قطره اشکي که مي غلتد ز چشمانش به ناز
از تاثر مرغ دل را لانه ميريزد بهم
پيام رهايي
ديروز 2:9 عصر
+
درود
در ساحل خاطرات هيچ گاه پاک نمي شود نيکي بشري محو نخواهد شد جذر و مد
تصوير نيک انديشان خانه نشين از ماسه هاي فراموشي اهل نظر. اي کاش
باورمان به وجود سبزشان نيز
چون احساس
قوي باشد ....
+
هي سوال از من ديوانه مپرسيد
اين چه اسميست
نگاهيست
صداييست
کلاميست
چه رختي لباسيست
روا نيست دگر
خدا نيست مگر؟
بزند بر پس آن گردن چون کرگدنت
که تکاني بخوري عقل بيايد به سرت
من اگر مست و غزلخوان
اگر در دل ايمان
اگر زار و پريشان
به تو چه جان دلم... البته طنزه:'(:D
هما بانو
03/8/13
+
آغاز براي هريک از ما نويد يک پيام است، آغاز مهرباني، آغاز زندگي، آغاز عشق،... برايتان اهل دانش معلمين، محصلين، دانشجويان عاشقان علم فردا و فرداهاي پيش، رو هميشه و صميمانه شروع پر از توانايي، صبر، ومهر آرزومندم.
شبگرد تنهايي
03/8/12
+
بعضي وقتا آدما الماسي تو دست دارن، بعد چشمشون به يه گردو مي افته دولا ميشن تا گردو رو بردارن، الماسه مي افته تو شيب زمين، قل ميخوره و تو عمق چاهي فرو ميره، ميدوني چي مي مونه؟ يه آدم يه دهــــــن بـــاز يه گـــــــردوي پـــــوک .
و يه دنيـــــاحســـــــرت.
مواظب الماسهاي زندگيمون باشيم،
شايد به دليل اينکه صاحبش هستيم وبودنش برامون عادي شده
ارزشش رو از ياد برديم.
شبگرد تنهايي
03/8/12
+
آمدهام چو عقل و جان از همه ديدهها نهان
تا سوي جان و ديدگان مشعله نظر برم
درود براهالي آرام وبلاگي عزيزتر از جان
ساعات و دقايق شبانگاهتان فرخنده ، ايام زيبا ، فرجامتان نيک
شبگرد تنهايي
03/8/12
+
پس از اين با کسي غير خودم همدم نخواهم شد غم خود ميخـــورم غمـــخوار نامــحرم نخواهم شد به ديوار اتاقـــــــم تکيه خـــــواهم کرد در خـــــلوت ولي هرگـــــــز گداي شانه اي محکم نخـــــــواهم شد
جوادتبريزي
03/6/26